خاطره من...

اولین باری که رفتم جنوب...

 

اولش نمی رفتم بدم می امد(راستش رو بگم گریه کردم گفتم نمیام(اون موقع بچه بودم))

اما به زور رفتم...رفتم آدم شدم...

اصلا فکرش هم نمی کردم اینقدر عوض بشم...اما شدم...

حالا هر سال عید بال در میارم و می خوام جلو تر از همه برم...جالب بود

دلم خیلی برا دوکوهه تنگ شده